محتوای مکالمه فصیح
كارتون أنا و أخي
کارتون " من و برادرم " جزو خاطرات کودکی و البته نوستالژی می باشدکه می توان گفت یکی از زیباترین کارتونهای دوران کودکی من که اهنگ زیبایی داشت من و برادرم بود. البته شانس اوردیم که جایی بودیم که عربی رو تونستم خوب یاد بگیرم.
داستان جك و لوبياى سحرآميز به زبان عربی بخش پنجم + فیلم
حكاية جاك و نبتة الفاصوليا داستان جك و لوبياى سحرآميز الْحَلَقةُ الخامِسَةُ قسمت پنجم بَدأَ في قَطعِ....:شروع به بريدن..... كرد لَمَّا قَطَعَ: وقتى بُريد وَقَعَ: افتاد إنكَسرَت: شكست. سَقطَتْ: افتاد، سقوط كرد لَمَّا رَأَتِ الأُمُّ المَنظَرَ: وقتى مادرش اين صحنه ...
داستان جك و لوبياى سحرآميز به زبان عربی بخش چهارم + فیلم
حكاية جاك و نبتة الفاصوليا داستان جك و لوبياى سحرآميز الْحَلَقةُ الرّابِعَة قسمت چهارم وَ لکِن هَذِه المَرَّة: اما این بار رَای: دید یَعزِفُ عَلی: می نوازد غیثارَة جَمیلَة: گیتاری زیبا سَأَجِدُ هذا الدَّخیل: این وارد شده را پیدا می ...
داستان جك و لوبياى سحرآميز به زبان عربی بخش سوم + فیلم
حكاية جاك و نبتة الفاصوليا داستان جك و لوبياى سحرآميز الْحَلَقةُ الثّالِثَة قسمت سوم بَعد بِضعَة أیّام: پس از چند روز تَسلّق: بالارفت ثانیَّة: دوباره قَلعَة العَملاق: قلعه غول کَالمَرَّة السّابِقة: همانند دفعه پیش کانَ نائِماً: خواب ...
داستان جك و لوبياى سحرآميز به زبان عربی بخش دوم + فیلم
به بخش دوم داستان جک و لوبیای سحرآمیز می پردازیم. در این بخش ما در کنار فیلم انیمیشن، لیست واژه های کمکی را قرار داده ایم تا بتوانید از طریق این واژه نامه اشکالات خود را رفع نمائید. جک نوجوانی است که با مادرش زندگی میکند و از دار دنیا فقط یک گاو شیرده دارند. وقتی شیر گاو خشک میشود، مادرش از او میخواهد که گاو را به بازار برده و بفروشد.
داستان جك و لوبياى سحرآميز به زبان عربی بخش اول + فیلم
حكاية جاك و نبتة الفاصوليا داستان جك و لوبياى سحرآميز الْحَلَقةُ الأولى قسمت اول شکل صحیح لغات به همراه ترجمه فاسی : نبتة الفاصولیا: گیاه (دانه) لوبیا کان هناک: بود کان یعیش: زندگی می كرد لم یکن لدیهما أی دخل: ...
حكايَة الدَّجاجَةُ الحَمراءِ الصَّغيرَةِ ۴
حكايَة الدَّجاجَةُ الحَمراءِ الصَّغيرَةِ كارتون جذاب مرغ قرمز كوچك الحلقة الرّابِعة قسمت چهارم و پایانی بَعدَ ما إنتَهَت: پس از این که به پایان رسید. طَحْنُ القَمحِ إلی دَقیق: آسياب کردن گندم و تبديل آن به آرد کَی أطْحَنَ القَمْح: ...
حكايَة الدَّجاجَةُ الحَمراءِ الصَّغيرَةِ ۳
حكايَة الدَّجاجَةُ الحَمراءِ الصَّغيرَةِ كارتون جذاب مرغ قرمز كوچك الحلقة الثَّالِثَة قسمت سوم بِمُرورِ الأسابیعِ: با گذشت هفته ها نَضِجَ القَمْحُ: گندم ها رسید أَصبحَ جاهِزاً لِلحَصادِ: آماده درو کردن شد. أَصبحَ القَمْحُ طویلاً وَ قَویّاً: گندم ها قوی ...
حكايَة الدَّجاجَةُ الحَمراءِ الصَّغيرَةِ ۲
حكايَة الدَّجاجَةُ الحَمراءِ الصَّغيرَةِ كارتون جذاب مرغ قرمز كوچك الحلقة الثّانية قسمت دوم مَرَّتْ أَيّامٌ عِدّة: چند روز گذشت سَطعتْ فيها الشّمس: آفتاب در آن روزها درخشيد. أمْطَرَتِ السَّماءُ: آسمان باريد قَرَّرَتْ: تصميم گرفت أَنْ تُزيلَ: كه از بين ببرد ...
حكايَة الدَّجاجَةُ الحَمراءِ الصَّغيرَةِ ۱
حكايَة الدَّجاجَةُ الحَمراءِ الصَّغيرَةِ كارتون جذاب مرغ قرمز كوچك الحلقة الأولى قسمت اول الدَّجاجَةُ الحَمراءُ الصَّغيرةُ: مرغ قرمز كوچك في يَومٍ مِن الأيّام: در روزي از روزها لَمْ يَجِدِ الحَيَواناتُ الطَّعَامَ: حيوانات غذا پيدا نكردند. كَانُوا جائعينَ جِدّاً: بسيار گرسنه ...
حكايَة لَيلى و الذِّئْب ۸
حكايَة لَيلى و الذِّئْب داستان شنل قرمزی الحلقة الثّامِنة قسمت هشتم (پایانی) بَطنُهُ مَملوءٌ: شكم او پر است. و هَذَا يَعْنِي أنَّهُ قَد يَكُونُ إبْتَلَعَ لَيلى وَ جَدَّتَها: و اين به آن معناست كه او شايد ليلا و مادربزرگش را خورده ...
حكايَة لَيلى و الذِّئْب ۷
حكايَة لَيلى و الذِّئْب داستان شنل قرمزی الحلقة السّابعة قسمت هفتم وَصَلَتْ: رسید جِئتُ لِزیارَتِکِ: برای دیدار تو آمدم أُدخُلي: وارد شو البابُ مَفتوح: در باز است مِسکینَة جَدَتي: بیچاره مادربزرگم لَقَد تَغَّیَرَ صَوتُها:صدایش تغییر کرده است سَأدخلُ: وارد ...
حكايَة لَيلى و الذِّئْب ۶ +شنل قرمزی به زبان عربی
حكايَة لَيلى و الذِّئْب داستان شنل قرمزی به الحَلَقةُ السّادِسَةُ قسمت ششم حكايَة لَيلى و الذِّئْب 5 مَنْ هُناكَ؟ كي آنجاست؟ إفتَحي: باز كن. أنا حَفيدَتُكَ: من نوه تو هستم. أَحضَرتُ: آوردم. جِئْتِ لِزيارَتي أخيراً: بالاخره به ديدنم آمدى؟ إِدْفَعي ...
حكايَة لَيلى و الذِّئْب ۵
حكايَة لَيلى و الذِّئْب داستان شنل قرمزی الحَلَقةُ الخامِسَةُ قسمت پنجم كُلُّ الحَقِّ عَلى أَجدادِ الذِّئابِ الَّذِينَ كانوا يَفعَلونَ أَشياءَ سَيِّئَةً دائماً: همش تقصیر اجداد گرگ هايي است كه هميشه كارهاي بد مي كردند. حَتَّى لَوْ كانَ هُناكَ ذِئبٌ جَيِّدٌ فَلَنْ ...
حكايَة لَيلى و الذِّئْب ۴
حكايَة لَيلى و الذِّئْب داستان شنل قرمزی الحلقة الرابعة قسمت چهارم ذَهَبَ أَخیراً هَذا الصَّیّاد: بالاخره این شکارچی رفت. لقد کادَ یُغمَی عَلَیَّ حینَما شاهَدْتُ بُندُقیَتَهُ: هنگامی که تفنگ او را دیدم نزدیک بود بیهوش شوم. عَلی کُلِّ حالٍ ما یُهِمُّني: ...
حكايَة لَيلى و الذِّئْب ۳
حكايَة لَيلى و الذِّئْب داستان شنل قرمزی الحلقة الثالثة قسمت سوم سَأعِدُّ هَذهِ الحَلوى لِلأَولادِ: اين شيريني و براي بچه ها درست مى كنم فَتَعالَيْ فَكُلي واحِدة:پس بيا و يه دونه بخور شُكراً لَكَ يا خالَة: ممنون خاله أَعتَذِرُ إِلَيكِ لِأَنَّ....:ازت ...
آخرین ارسالی ها
دسته بندی وبلاگ