ویدئو “نورة (۲) ” ، مربوط به آموزش مکالمه فصیح است و مناسب سطح پیشرفته می باشد. داستان در مورد دختری به نام نورة است که مادرش را خیلی دوست دارد و می داند او عاشق گل است به همین خاطر دوست دارد زیباترین دسته گل در دنیا را به مادرش هدیه دهد. در این داستان به دنیای خیالی نورة سفر می کنیم و با او در این مسیر همراه می شویم.
این داستان در ۲ بخش منتشر شده است در صورت عدم مشاهده بخش ۱ می توانید از طریق لینک زیر مشاهده نمائید.
نورة (۱) + متن و ترجمه
اطلاعات فیلم :
- عنوان : نورة (۲)
- زمان به دقیقه : ۰۳:۱۴ دقیقه
- سطح : پیشرفته
- مترجم: آقای سجاد سهرابی
متن فیلم : نورة
قالتِ الأم لِنورة: مادر به نوره گفت:
أَعجَبَتْنِي هذه التيجانُ كثيراً: از این تاج ها خیلی خوشم آمد
وأَدهَشَتْنِي هذه الأزهار: و این گل ها من را شگفت زده کرد
هل سَتَروِي لِي الحكاية؟: داستان را برایم حکایت خواهی داد؟
ابتسمت نورة و قالت لِأُمِّها: نوره لبخندی زد و به مادرش گفت:
خرجتُ إلى الحديقة: به باغ رفتم
و سَألَتُ الفَرَاشَة المُلَوَّنَة: و از پروانه رنگارنگ پرسیدم:
أَينَ أَجِدُ أجمل باقة أزهار في الدنيا؟: زیباترین دسته گل دنیا را کجا پیدا کنم؟
فقالت لي الفراشة: پروانه به من گفت:
كُلُّ الزُّهُور جميلة : همه گل ها زیبا هستند
ثُمَّ رَفرَفت بِجَناحَيها المُلَوَّنَينِ بعيداً: بعد با دو بال رنگارنگش پرواز کرد و دور شد
رَقَدتُ خَلفَ الفراشة :بعد از رفتن پروانه دراز کشیدم
حتى وجدتُ نَفسِي أَمامَ سُلَّمٍ عالٍ جِدَّاً :تا آنکه یک نردبان خیلی بلند را جلوی خودم دیدم
سُلَّم مُغَطَّى بِالغَيمِ الأَبيَض:نردبانی پوشیده از ابر سفید
أَرَى أَوَّلَهُ و لا أَعرِفُ أين يَنتَهِي: اولش را دیدم و ندانستم کجا تمام می شود
ياه و ماذا فَعَلتِ يا نورة؟: اوه نوره بعدش چه کار کردی؟
وَقَفتُ في مَكانِي: جای خودم ایستادم
و بَدَأَتِ الفراشة تَطِيرُ بَينِي و بَينَ سُلَّمِ الغُيُوم و كَأَنَّها تدعوني لِلِّحاقِ بِها على السلّم: جای خودم ایستادم و پروانه شروع کرد بین من و بین نردبان ابر ها پرواز کرد و انگار که مرا دعوت می کرد که به او روی نردبان ملحق شوم.
نعم نعم: بله بله
فكّرتُ و قُلتُ هذه الفراشة تَسِيرُ بي إلى مكانٍ أجمعُ منه أجملَ باقةِ زَهرٍ في الدنيا لأمّي: فکر کردم و گفتم این پروانه من را به جایی می برد که زیباترین گل های دنیا را برای مادرم جمع کنم
ثم بدأتُ بالصُّعُود خَلفَ الفراشة على السلّم : بعد از پروانه شروع کردم که از نردبان بالا بروم
شَعَرتُ أَنِّي خفيفة خفيفة جِدَّاً مِثلَ الفراشة و مثل الغيومِ البَيضاء: احساس کردم سبک هستم خیلی سبک مثل پروانه و مثل ابر های سفید
صَعِدتُ و صعدتُ حتّى وَصَلتُ إلى آخِر دَرَجاتَ السُلَّم: بالا رفتم و بالا رفتم تا به آخرین پله نردبان رسیدم
و مِن هُناكَ رَأَيتُ مشهداً غريباً سَأَلَتْها أُمُّها: و از آنجا منظره عجیبی را دیدم مادرش پرسید:
ماذا رَأَيتِ؟:چی دیدی؟
ماذا رَأَتْ؟: چی دید؟
تابَعَتْ نورة:رأيتُ العَصافِير تَطِيرُ بِأَجنِحَةٍ من دُخانٍ فَوقَ سَهلٍ مِنَ الغَيمِ الأَبيَض: نوره ادامه داد: گنجشک هایی را دیدم که با بال هایی از دود روی دشتی از ابر سفید پرواز می کردند
سهل مَفرُوش بالزُّهُور: دشتی پر از گل
زُهُورٍ عجيبة لم أَرَ مِثلَها في حياتي: گل های عجیبی که در زندگی ام مانند آن را ندیدم
كانت كل زَهرَة بِلَون: هر گلی یک رنگی داشت
و على رَأسِ كلِّ زهرة تاجٌ مُزَيَّنٌ بِالنُّجُوم: و روی هر گلی تاجی تزیین شده با ستاره ها بود
و في وَسَطِ السَّهل رأيتُ مَلِكَةَ الزهور جالسة على عَرش من العُشبِ الأَبيَض: وسط دشت ملکه گل ها را دیدم که روی تختی از چمن سفید نشسته
و على رأس هذه الملكة شمساً مِنَ الفراشاتِ الملونة: و روی سر ملکه خورشیدی از پروانه های رنگارنگ دیدم
كان المكان جميلاً جداً: آنجا خیلی قشنگ بود
المكان جميلٌ جداً: آنجا خیلی قشنگ بود
قُلتُ لملكة الزهور: به ملکه گل ها گفتم:
إِنِّي أَبحَثُ عن أجملِ باقة زهر في الدنيا: من دنبال زیباترین دسته گل دنیا می گردم
لِأُقَدِّمَها إلى أمي فقالت لي الملكة: تا آن را به مادرم تقدیم کنم ملکه گفت:
أنتِ بِنتٌ شجاعة الزهور أمامكِ: تو دختر شجاعی هستی گل ها جلوی تو هستند
فاجمَعِي ما شِئتِ منها: هر چه می خواهی جمع کن
بدأتُ أجمع باقتي: شروع کردم گل ها را جمع کردم
و أُغَنِّي زهور زهور ، كل الزهور جميلة: و آواز خواندم گل ها گل ها همه گل ها قشنگ هستند
و جمعت أجمل باقة زهر في الدنيا لك يا أمي: و زیباترین گل های دنیا را برای تو چیدم مادرم
حضنت أُمّ نورة ابنَتَها و هِي تقول هذه أجمل باقة زهر في الدنيا :مادر نوره دخترش را در آغوش گرفت و می گفت این زیباترین دسته گل در دنیا هست
و ظَلَّت نورة تحكي لأمها عن مُغامَراتِها :نوره همچنان داستان ماجراجویی هایش را برای مادرش تعریف می کرد
حتى نَعَسَت و نامت في حِضنِ أُمِّها الدافِئ : تا آن که خواب چشمانش را گرفت و در آغوش گرم مادرش خوابید
نامَ القمر:ماه خوابید
.
صفحات ما در فضای مجازی :