كَلِمَات جَديدة ۴
إلتَقَطَ: برداشت
اللآلئ: مرواريد ها
كانَ قَدْ خَبَّأَهُ: آن را پنهان كرده بود
القَصَب: نى
وَضَعَهُ: آن را قرار داد
على كَتِفِهِ: بر روي شانه اش
إختَفى: ناپديد شد
أرسَلَتْ: فرستاد
البلدَة: روستا
لِتَشْتَريا: تا بخرند
إبَر: سوزن ها
خُيوط: نخ ها
فَقادَتْهُما خُطاهُما: گام هايشان آن دو را هدايت كرد
الأرض الجَرداء: زمين بى آب و علف
نُثِرَتْ: پراكنده بود
رَأتا: ديدند
طائر كَبير: پرنده اى بزرگ
كانَ يُحوّمُ: دائما چرخ مى زد
بُقعة:تكه اى از زمين
إنْقَضَّ: هجوم برد
فَجأة: ناگهان
صرخات: فريادهايى
تَستَدرّ الشَفقة:دل را به رحم مى آورد
انْدَفَعَتا : شتافتند
الرُّعْب: دلهره
یَمْلَأُ: پر می کند
ضَخْمَة: بزرگ
أَمْسَکَت بِمَخالِبِها: با چنگال هایش گرفت
أَوشَکَتْ أَنْ تَطیِرَ بِه: نزدیک بود آن را به پرواز در آورد
ذَیل السُترَة: لبه پایین کت
بِکُلِّ قُواهما: با همه توانشان
راحَتا تَشُدّان: شروع به کشیدن کردند
عُنْف: زور
طارَتْ: پرواز کرد