حكايَة الدَّجاجَةُ الحَمراءِ الصَّغيرَةِ
كارتون جذاب مرغ قرمز كوچك
الحلقة الثَّالِثَة
قسمت سوم
بِمُرورِ الأسابیعِ: با گذشت هفته ها
نَضِجَ القَمْحُ: گندم ها رسید
أَصبحَ جاهِزاً لِلحَصادِ: آماده درو کردن شد.
أَصبحَ القَمْحُ طویلاً وَ قَویّاً: گندم ها قوی و بلند شدند.
قَرّرَتْ أَن تَطلُبَ المُساعَدة: تصمیم گرفت که کمک بگيرد.
حَصْد القَمْحِ: درو کردن گندم ها
اُریدُ أن أرتَاحَ في حَظیرَةٍ الیَوم: می خواهم امروز در طویله راحت باشم.
اُریدُ اللَّعِب في الطِّین الیَوم: امروز می خواهم گل بازی کنم.
اُریدُ أن أعثُرَ علی العَظْمة في البَیت الیَوم: می خواهم امروز در خانه تكه استخوان را پیدا کنم.
سَأفعَلُ: انجام خواهم داد.
لَمْ یُساعِد أحدٌ الدَّجاجة: کسی به مرغ کمک نکرد.
قامَت بالعَمل کلِّه مَرّة أُخری وَحدَها: يك بار دیگر به تنهایی همه آن کار را انجام داد.
حَصَدَت القَمح: گندم ها را درو کرد.
پیشنهاد ما :