حكايَة لَيلى و الذِّئْب
داستان شنل قرمزی به
الحَلَقةُ السّادِسَةُ
قسمت ششم
مَنْ هُناكَ؟ كي آنجاست؟
إفتَحي: باز كن.
أنا حَفيدَتُكَ: من نوه تو هستم.
أَحضَرتُ: آوردم.
جِئْتِ لِزيارَتي أخيراً: بالاخره به ديدنم آمدى؟
إِدْفَعي البابَ بِقُوَّةٍ: در را محكم فشار بده.
أُدخُلي: وارد شو.
سَتَفْرَحُ: خوشحال مى شود
أَيَّتُها العَصافيرُ: اي گنجشكان
أَنَا قادِمَةٌ لِأَطيرَ مَعَك: من دارم ميام با شما پرواز كنم.
الغابَةُ جَميلَةٌ جِدَّاً: جنگل بسيار زيباست.
سَأَصْنَعُ لَكُمْ تيجانا ً: براى شما تاج هايى درست مى كنم.
سَتُشَكِّلُ هذه الأَزهارُ أَجْمَلَ تيجان: اين شكوفه ها زيباترين تاج ها را تشكيل خواهند داد.
سَوْفَ أصنَعُ عِقْداً لِلْعُنُقِ: گردنبندى درست خواهم كرد.
نَسيَتْ ما وَعَدَتْ بِهِ أُمَّها: آنچه به مادرش قول داده بود را فراموش كرد.
لَمْ أَشْبَعْ هَكَذَا مُنْذُ زَمَنٍ: خيلى وقت بود اين طور سير نشدم.
بَعْدَ قَليلٍ سَآكُلُ الحَفيدَةَ: كمى بعد نوه را مى خورم.
عَلَيَّ أن أَسْتَعِدَّ لِأَنَّها عَلَى وَشكِ الوُصولِ إلى هُنَا: بايد آماده شوم چون نزديكه به اينجا برسد.
صوتي مُخْتَلِفٌ:صدايم فرق دارد.
سَأَتَمَرَّنُ: تمرين خواهم كرد.
وَصَلَتْ: رسيد