حكايَة الدَّجاجَةُ الحَمراءِ الصَّغيرَةِ
كارتون جذاب مرغ قرمز كوچك
الحلقة الرّابِعة
قسمت چهارم و پایانی
بَعدَ ما إنتَهَت: پس از این که به پایان رسید.
طَحْنُ القَمحِ إلی دَقیق: آسياب کردن گندم و تبديل آن به آرد
کَی أطْحَنَ القَمْح: تا گندم را آرد کنم.
فَقَد إقتَرَب مَوعِدُ الحَلْب جِدّا: چون زمان دوشیدن شیر خيلى نزدیک است.
فَقَد إقترب جدا موعد العشاء: چون موقع شام خيلى نزدیک است.
قامَت بِطَحنِ القَمح إلی دَقیق: به آرد كردن گندم پرداخت.
… أن تَخبِزَ بِدَقیقٍ خُبزاً: …که با آردى نانى بپزد.
أعطَتْ أصدقاءَها فرصةً أَخری لِمُساعدَتِها: به دوستانش فرصتی دیگر برای کمک کردن داد.
کی أخبِزَ: تا نان بپزم.
أنا لاأعرِفُ کَیفَ أخبِز: من نمی دانم چگونه نان بپزم.
فَخَبزَ: پس نان پخت.
عندما نَضَجَ: هنگامی که پخت.
فی وقتٍ قَصیر: در زمانی کوتاه
جاءَ وقتُ تقطیعُ الخبزِ و أکلِهِ: زمان برش نان و خوردن آن رسید.
تَرَکتْهُ یَبرُد قَلیلاً: آن را رها کرد تا کمی خنک شود.
نَظرتْ حولَها فلَم تَجِد أحَداً: به اطرافش نگاه کرد و کسی را نیافت.
کَی آکُلَ الخُبزَ: تا نان بخورم.
أنا سأفعلُ: من انجام خواهم داد.
لن تَفعَلوا: انجام نخواهيد داد.
لقَد عَمِلتُ وَحدي و احصُلُ علَی المُکافَأَة: به تنهایی كار كردم و پاداش را به دست مي آورم.