حكايَة لَيلى و الذِّئْب
داستان شنل قرمزی
الحلقة الثالثة
قسمت سوم
سَأعِدُّ هَذهِ الحَلوى لِلأَولادِ: اين شيريني و براي بچه ها درست مى كنم
فَتَعالَيْ فَكُلي واحِدة:پس بيا و يه دونه بخور
شُكراً لَكَ يا خالَة: ممنون خاله
أَعتَذِرُ إِلَيكِ لِأَنَّ….:ازت معذرت مي خواهم چون….
تَعالَيْ لِتَصطادي سَمكَة مَعنا: بيا تا با ما يه ماهي بگيري
أنَا ذاهِبَةٌ إِلى: من دارم به ……. مي رم
كانَ مَنزلُ الجَدَّةِ يَقَعُ داخِلَ الغابَة:خونه ى مادربزرگ داخل جنگل بود
كانَ ذلِكَ الرَّجُلُ صياداً يَصطادُ: آن مرد يك شكارچى بود كه شكار مي كرد
أَرعَبْتَني:مرا ترساندي
حَسِبتُكَ غَريباً: فكر كردم تو غريبه هستي
آسِفٌ لِأَني أَرعَبْتُكَ: متاسفم كه ترساندمت
كُنتُ أَختَبِأٌُ لِصَيد:براي شكار پنهان مي شدم
قُولي لي:به من بگو
لِماذا تَمشينَ وَحدَكِ: براي چي تنها راه ميري
إِلى أَينَ ذاهِبَةٌ: به كجا ميري
أَرجُو لِجَدَّتِكِ الشِّفاءَ العاجِلَ: براي مادربزرگت شفاي زودهنگام آرزو دارم
عَليكِ الحَذَرُ:مواظب باش
رَأيتُ الذِّئبَ الشِّرِّيرَ يَتَجَوَّلُ هُنا:گرگ بد ذات را ديدم كه اينجا گشت مي زد
إنَّه جائِعٌ دائِماً:او هميشه گرسنه است
يَنتَظِرُ الأَطفالَ الصِّغارَ: منتظر بچه هاي كوچك است
لاتَخافي:نترس
خُذي حَذَركِ مِنهُ جَيِّداً: از او كاملا بر حذر باش.
أَبقي عَينَيْكِ مَفتوحَتَيْنِ: چشمات رو باز نگه دار
شُكراً جَزيلاً: خيلى متشكرم
رافَقَتْكِ السَّلامَةُ: به سلامت
إِعتَني بِنَفسِكَ جَيِّدا: خوب مواظب خودت باش