آموزش عربی برای گردشگری معهد الضاد لتعليم العربية للناطقين بغيرها في ايران A.L.I-Arabic Language Institute in Iran آموزش آکادمیک ، علمی و روشمند زبان بهره مند از اساتيد خبره و كار آزموده  برگزارى دوره ها در کوتاه ترین زمان با نتایج درخشان انضباط آموزشى و ادارى و كيفيت بالاى آموزشی برگزار كننده دوره هاى متنوع، منظم و مستمر  بهره مند از متد، شيوه نامه و كتب انحصاری لغه الضاد ، قواعدالضاد و معجم الضاد

ترجمه داستان شنل قرمزی بخش اول / فیلم

‎حكايَة لَيلى و الذِّئْب
داستان شنل قرمزی

الْحَلَقةُ الأولى | قسمت اول

فَتاةٌ صَغيرَةٌ: دختري كوچك
تَعيشُ: زندگى مى كند
قَرْيَةٌ هَادِئَةٌ: روستايى آرام
مَرحَباً: سلام
يا عَمِّي: اى عموى من
كَيفَ حالُكِ: حالت چطور است؟
أَهْلاً أَهْلاً: سلام سلام
أَنتِ بِخَيْرٍ ؟: تو خوبي ؟
داعيَةٌ لَكِ بِطولِ العُمْرِ: برايت طول عمر( عمرى طولانى) خواستارم
تُعْرَفُ بِإسمٍ آَخَر: با اسمى ديگر شناخته مى شود.
ذاتُ قُبُّعَةٍ حَمراء: كلاه قرمزی
لِأنَّها كانَتْ دائِماً تَضَعُ عَلَى رأسِها: چون هميشه بر سرش مى گذاشت
البَقَرات: گاوها ی ماده
كانَ الْجَمِيعُ يُحِبُّها: همه او را دوست داشتند
لِطيبَةِ قَلبِها: به خاطر قلب پاكش
ما قِصَّةُ هذِه القُبُّعَة؟: داستان اين كلاه چيست؟
جَدَّتي العَزيزة: مادربزرگ عزيزم
مَرحَباً بِكِ: سلام بر تو
لَقَدْ إِنْتَهَيْتُ مِن صُنعِ هذِه القُبُّعَةِ الحَمراءِ الجَميلَةِ:
درست كردن اين كلاه قرمز زيبا را تمام كردم
مِنْ أَجلِكِ: به خاطر تو
إنَّها جَميلَةٌ جِدَّاً: این واقعا بسيار زيباست
إرْتَديها لِأَراها: آن را بپوش تا ببينم
مُبارَكٌ عَلَيْكِ: مباركت باشه
شُكراً: سپاسگزارم
سَلِمَتْ يَداكِ: دستت درد نكنه
عِنْدَما أَكْبَرُ سَأَصْنَعُ لَكِ وِشاحاً: وقتى بزرگ شدم برايت يك شنل درست مى كنم
باركِ اللهُ فيكِ: آفرين بر تو
أنا سَعيدَةٌ: من خوشحالم، خوشبختم
لِأَنَّني إِسْتَطَعْتُ أَنْ أُفْرِحُكِ: چون تونستم كه تو را خوشحال كنم
لِهَذَا: براي همين
كانَتْ تَرتَدي: مى پوشيد
وَ في يَومٍ مِن الأَيّام: و در روزى از روزها

 


داستان دربارهٔ دختر کوچکی به نام شنل‌قرمزی است. دخترک از جنگل می‌گذرد تا برای مادربزرگ مریضش غذا ببرد. در نسخهٔ برادران گریم مادر شنل‌قرمزی با تأکید به او گفته بود که یک‌راست به خانهٔ مادربزرگ برود و به حرف غریبه‌ها گوش نکند.

گرگ بد گنده‌ای هوس می‌کند دخترک و غذای داخل سبد را بخورد. او مخفیانه شنل‌قرمزی را تعقیب می‌کند، گاه پشت درختان و بوته‌ها و تپه‌ها قایم می‌شود و گاه درون چاله‌ها. در نهایت گرگ به شنل‌قرمزی نزدیک می‌شود و دخترک از روی خامی مقصدش را به گرگ لو می‌دهد. گرگ به دخترک پیشنهاد می‌دهد که چند گل بچیند و برای مادربزرگش ببرد. دخترک به حرف گرگ گوش می‌دهد و از مسیرش خارج می‌شود. در این فاصله گرگ به خانهٔ مادربزرگ می‌رود و وانمود می‌کند که شنل‌قرمزی است. مادربزرگ فریب می‌خورد و در را به روی گرگ باز می‌کند. گرگ مادربزرگ را می‌بلعد. لباس خواب مادربزرگ را می‌پوشد و منتظر دخترک در تخت دراز می‌کشد.

شنل‌قرمزی به خانهٔ مادربزرگ می‌رسد و متوجه می‌شود که قیافهٔ مادربزرگش عوض شده‌است. دخترک می‌پرسد «مادربزرگ چه صدای کلفتی داری!»، «چه چشم‌های بزرگی داری!»، «چه گوش‌های بزرگی داری!»، «چه دست‌های بزرگی داری!» و گرگ به ترتیب پاسخ می‌دهد «تا بهتر به تو خوشامد بگویم»، «تا بهتر ببینمت»، «تا بهتر صدایت را بشنوم»، «تا بهتر بغلت کنم» تا اینکه شنل‌قرمزی می‌گوید «چه دندان‌های بزرگی …» و گرگ می‌گوید «تا بهتر بخورمت» و از تخت بیرون می‌پرد و شنل‌قرمزی را هم می‌خورد و همان‌جا چرت می‌زند. در نسخهٔ شارل پرو که اولین نسخهٔ منتشرشدهٔ شنل‌قرمزی است، داستان در همین‌جا به پایان می‌رسد ولی در نسخه‌های بعد ادامه پیدا می‌کند:

یک هیزم‌شکن (مطابق نسخهٔ آلمانی برادران گریم) یا یک شکارچی (مطابق نسخه‌های جدیدتر) فریادهای شنل‌قرمزی را می‌شنود و به کمک او می‌آید و با تبرش شکم گرگ را می‌درد و شنل‌قرمزی و مادربزرگش را سالم از شکم گرگ بیرون می‌آورد. آن‌ها شکم گرگ را با سنگ پر می‌کنند. گرگ از خواب بلند می‌شود و می‌خواهد فرار کند که به دلیل سنگینی شکم تلوتلو خورده و می‌افتد و می‌میرد.

هدف قصه نشان دادن تفاوت محیط امن خانه و دهکده با خطرات محیط خارج و جنگل است؛ ولی بیش از همه به کودکان دربارهٔ دردسرهای ناشی از گوش ندادن به حرف‌های والدین و اعتماد ساده‌دلانه به افراد دورو و خطرناک اخطار می‌دهد.


ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *