حكاية جاك و نبتة الفاصوليا
داستان جك و لوبياى سحرآميز
الْحَلَقةُ الخامِسَةُ
قسمت پنجم
- بَدأَ في قَطعِ….:شروع به بريدن….. كرد
- لَمَّا قَطَعَ: وقتى بُريد
- وَقَعَ: افتاد
- إنكَسرَت: شكست.
- سَقطَتْ: افتاد، سقوط كرد
- لَمَّا رَأَتِ الأُمُّ المَنظَرَ: وقتى مادرش اين صحنه را ديد
- إِرتَبَكَتْ: دستپاچه شد
- أَدرَكَتْ أنَّها أخطَأتْ: فهميد كه اشتباه كرده است
- عِنْدَما لَم تَمْنَعْ جَك عَن السَّرِقَةِ: وقتى كه مانع
- دزدي كردن جك نشد
- لِأنَّهُ أَصبَحَ طَمّاعاً: براي اينكه او طمع كار شده است
- كادَ يَفقِدُ حياتَهُ: نزديك بود زندگي اش را از دست بدهد
- بِسَبَبِ ذَلِكَ: به خاطر آن
- آسِفة: متأسف
- شَرَحتْ لَهُ: براي او توضيح داد
- أَخطَأْتُ: اشتباه كردم
- عِنْدَما تَرَكتُكَ تَسرِقُ: وقتي تو را رها كردم دزدي كنی
- كان عَلَيَّ توجيهُكَ: من بايد تو را راهنمايي مى كردم
- لَو كانَ أَمَسكَ بِكَ العَملاق: اگر غول تو را مي گرفت
- كُنْتُ سَأَفقِدُكَ لِلأَبَدِ: تو را براي هميشه از دست مي دادم
- لَقَدْ تَعَلَّمْتُ دَرسا مُهِمّاً: درسي مهم آموختم
- عَلَيَّ العَملُ بِالجِدِّ: من بايد با سعي و تلاش كار كنم
- مِن أجلِ المالِ: به خاطر پول
- أصبَح جَك و أُمُّه ثَريَّينِ: جك و مادرش ثروتمند شدند
- عاشا: زندگي كردند
- في سَعادَةٍ: با خوشبختى
- إلى الأَبَدِ: تا آخر عمر
اگر قسمت های قبلی را مشاهده نکردید از طریق لینک زیر آنها را دنبال کنید. با این روش می توانید دایره لغات خود را افزایش دهید.