حكاية جاك و نبتة الفاصوليا
داستان جك و لوبياى سحرآميز
الْحَلَقةُ الأولى
قسمت اول
شکل صحیح لغات به همراه ترجمه فاسی :
-
- نبتة الفاصولیا: گیاه (دانه) لوبیا
- کان هناک: بود
- کان یعیش: زندگی می كرد
- لم یکن لدیهما أی دخل: منبع درآمدی نداشتند
- کان یبیع: می فروخت
- کل ممتلکاتهما: همه ی داراییشان
- لیحصل علی: تا به دست آورد
-
- لم یبق لدیهما إلّا بقرة: فقط برایشان یک گاو مانده بود
- للغایة: بسیار
- تعطیهما: به آن ها می داد
- کانا ینامان: می خوابیدند
- في شدّة الجوع: با گرسنگی زیاد
- کان یحمل: حمل می کرد، می بُرد
- فکّرت في فکرة: در فکر فرو رفت، یه فکری کرد
شکل صحیح لغات به همراه ترجمه فاسی :
-
- طلبت منه: از او خواست
- رجلا عجوزا غریب المظهر: پیرمردى با ظاهرى عجيب
- إلی أین تأخُذُ : به کجا می بری؟
- لست مضطرّا : مجبور نیستی
- لکنها کانت تحتاج أن تأکل: ولی اون نیاز داشت که بخوره
- لم یکن لدیهما : نداشتند
- أعطني : به من بده
-
- سأشتریها: آن را می خرم
- فماذا ستعطینی في المقابل: در مقال به من چه می دهی؟
- أخبرني: مرا باخبر کن
- صفقةمميزة:معامله اى منحصر به فرد
-
- ما هی: چیست؟
- خمسة حبات فاصولیا سحریة: پنج دانه لوبیا سحرآمیز
- إرتبک للغایة: بسيار مضطرب شد
- ضخمة: بزرگ
- هی لاتشبه أبدا: اصلا شبیه نیست
- ماذا سأفعل بها: باهاش چکار کنم؟
-
- لیست: نیست
- فعلا؟!:واقعا؟!
- ما فائدتها: چه فائده ای داره؟
- إذا قمت بزرعها: اگه اونو بکاری
- المساء: شب
- تکون وصلت إلی: رسيده است به
شکل صحیح لغات به همراه ترجمه فاسی :
-
- إقتلع: از جا كند
- استبدل ب: معاوضه كرد با…
-
- أهنّئک علی: …به تو تبریک می گم
- الرابحة: سودمند
- متحمسا: با اشتیاق
- لیخبر والدتها: تا به مادرش خبر بده
-
- عما حدث: از آنچه شده
- عودة: برگشتن
-
- ابتسم:لبخند زد
- أخرج: بیرون آورد
- الجیب: جیب
- أنظری: نگاه کن
- بالتاکید: حتما
-
- یا لک من أحمق: چقدر تو احمقی!
- استشاطَ غَضباً: عصبانى شد
- ألقت: پرت کرد، انداخت
-
- لاأصدّق ما فعلت: كارى رو كه كردى باور نمی کنم
- صعد مسرعا: به سرعت بالا رفت
- شرع بالحزن: ناراحت شد
-
- ظلّ یحدث نفسه: همچنان با خودش صحبت می کرد
- کیف کنت بهذه الحماقة: چطور اينقدر احمق بودم
- ظل یبکی: به گریه کردن ادامه داد
- نام: خوابید
- تناول العشاء: خوردن شام
- کانت تبدو: به نظر می رسید